زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در برگشت به کربلا
شاعر : محمود ژولیده
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قالب شعر : غزل
آسمان! خون گریه کن، دل بیقرار زینب است کاروان آمد، ولی در خاک یارِ زینب است
گفت با قـبرِ بـرادر، قـافـله سالارِ صبر مدفنِ خـون خدا، جانا مزار زینب است
عمرِ من کم شد، قدم خم شد، همه مویم سپید لیک اینها خود نشان اقتدار زینب است
هر چه در کف بود، تقدیمِ خدا کردم حسین! شاهدم قلبِ صبور و داغدارِ زینب است
سخت تر از داغ تو رنج اسارت بوده است از چهل منزل گذشتن شاهکار زینب است
هر که بود آوردهام، غیر از سه ساله دخترت از تو شرمنده نگاهِ شرمسار زینب است
من نمیگویم چه شد در کوفه و شام بلا خود ببین زهرا چگونه سوگوار زینب است
این بدنهای کبود و چهرههای زخم زخم از اسارت، خود گواهِ آشکار زینب است
چـشمهای هرزه و هیزِ اَراذل کُـشتِـمان رازدارِ این مصیبت شامِ تار زینب است
صبر هم از صبرِ ما، والله کم آورده بود حرفها؛ در گـریۀ بیاخـتیار زینب است
نَه خرابه، نَه به زندان، تاقتم از کف نرفت تهمتِ بَد، قاتلِ صبر و قرار زینب است
وای از لفظِ کـنیزی، وای از بیگـانگان دخترت مدیون آغوشِ وقار زینب است
آنچنان بر خصم شوریدم که در بزم شراب سید سجـاد مـات از ابتکـار زینب است
خواسـتند آهی کِـشَم، اما خـدا امداد کرد تا ابد پیروزی از ایل و تبار زینب است
|